Translate

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

من امروز مرگمان را در اردوگاه عراق فرياد ميكنم ، فرياد!

سكوت....!
در شرايطي كه آخرين بقاياي نسل انتقال عشق كه عمده از همسن و سالان و كمي بزرگتر از من ها هستند را ميكشند، فقط به صرف يك وصله نميتوان سكوت كرد!
مارا از اواخر دهه شصت شروع به كشتن كردند، سالهاي شور و اشتباه.! ما مرتبط كننده دو نسل خدمت گذار ولي بسيار كم آگاه ديروز و نسل جوان امروز بوديم .
چرا مارا كشته ميخواستند؟!
چون در مدارس درس چو ايران مباشد تن من مباد را خوانديم و براي تربيتمان ديگر به اجبار به خارج نرفته بوديم تا دلبستگان فرنگ شويم!
چه با ما كردند؟
عدهاي را كه شور تفكر دگرگوني در جهان داشتند را فريفتن و تحت نام خلق و خدمت ، جهان مطبق و جهان بي طبقه جذب كردن تا بهانه اي براي به جوخه اعدام سپردنمان داشته باشند، عده اي كه شور وطن داشتند رايك جنگ وطني برايش ساختند تا در راه وطن به قربانگاه بكشندشان ، و در آخر الباقي را در معامله فاو و فروغ جاويدان بين صدام و رجوي و رفسنجاني ، يا تو بيابان هاي فاو بدست بعثي كشتند و يا در دره هاي قصر شيرين منفجر كردند يا به بهانه مسعود رجوي تو زندانها اعدام كردند .!
الباقي هم كه تاب تحمل اوضاع را نداشتند و به اعتياد پناه بردند براي اعتياد كشتند.!
هممان را كشتند .!
كشتند تا نسل امروز حرف نسل روزهاي گذشته را نفهمد .
كشتند كه امروز اين همه فاصله به دو نسل بوجود بياد تا ديگر ايران پرستي كه فقط با فرهنگ سينه به سينه حفظ شده بود باقي نمونه.!
و امروز بقيه ما ها را كه در جواني فريب تفكرات جواني را خورديم اما بازگشتمان هم، خودرا لجن مال كردن بود، به دليل بي كسي در عراق بكشند، به موشك ببندند ، ويا هر بلاي ديگري ، و ميبينم اين همه سكوت را كه هيچ كس از مرگ ما ناراحت نيست ، چون ما آخرين نسل ايرانيان بوديم كه توسط معلمين وطن پرست ايراني تربيت شديم.!
من امروز مرگمان را در اردوگاه عراق فرياد ميكنم ، فرياد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر