Translate

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

اين روزگاران در ايران چه ميگذرد .!

پس از هزارو دويست سال بدبختي و ذلالت دقيقاً در زماني كه يك ايراني وطن پرست به فكر بازگشت جلال و شكوه ايران به ايرانيان بود ، در پي همياري دول اسلام دوست به ياري تعدادي اقليت خائن و اكثريت نادان( شما بخوان احمق) دوباره آتش جهل ملت بر جوانه هاي ايران افتاد تا از اين رهگذر باقيمانده و بقاياي فر ايران را بر كشتي ها سوار كنند و سر از موزه هاي انگليس، فرانسه و ديگركشور هاي صهيونيست نواز  درآورد تا بدين سان تمامي آنچه تاريخ مسخره مستند در كتاب عهد عتيق را( طوفان نوح ، قوم هاي در آتش سوخته .... را ) نفي ميكند از دسترس خارج شود !
البته از اين رهگذر حمله مافياي يهود در نظام حاكم بر روسيه كه در آنروزگاران شوروي خوانده ميشد براي كامل بودن اين سهم (در زماني كه سوريه و اسرائيل بر بخش عمده اي از مخازن فرهنگي دست انداخته بودند) با حمله گسترده به كشور دومين شاه منطقه( ظاهر شاه) استيلاي كامل را تعريف كرد و تنها مصر به عنوان آخرين گنجينه كه از قبل مورد سرقت قرار گرفته بود به عنوان آخرين مخزن فقط به عنوان مأمن آخرين سردار ايراني باقي ماند.!
تا آنجا را نيز بدين سان كه ميبينيد به آتش كشند.
در طي اين سي و چهار سال تمامي فرزندان آموزش يافته كشور براي بازسازي ايران درجه يك( به تعبير شاه فقيد) چه در جنگ و چه در سياه چال هاي رژيم حاصل از تفكر اسلام  به كشتن رفتند، و باقيمانده آنها كه متاسفانه هرگز تحت تعاليم فرهنگي ميهن عزيزم قرار نگرفتند تا با ايدئولوژي ايراني آشنا شوند با ايدئولوگ مسخره ديگري منشعب از همان اسلام، مغز شويي شدند و در رهگذر جنگ خانمان سوز به مسلخ برادران خود رفتند تا بهانه اي براي به اعدام كشيدن ديگر فرزندان مام ميهن قرار گيرندكه در زندانها اسير جبرو جهل بودند.
ثروت ذخيره شده كشور را با اعمالي از قصد و از پيش تعيين شده تحت عنوان خسارات بين المللي بااعمال وحشيانه به جهان غرب بخشيدند، ودر رهگذر تاريخ نه تنها خسارتي از بابت جنگ تحميلي نستاندند، بلكه به باز سازي نيروهاي مسلح، اما از نوع ديگر در كشور متخاصم پرداختند !
ثروت حاصل از كشور را خرج نيروهاي نظامي تروريستي در جهان نمودند تا ظاهري مظلوم تر براي اعمال زمين خوارانه دولت اسرائيل در منطقه بوجود بياورند و از اين رهگذر منابع نفت مان را خرج كشورها و ممالك ديگر كردند.!
باساخت بزرگترين ارتش مافيايي در جهان بزرگترين شبكه صادرات مواد مخدر حاصل از افغانستان به اروپا و آمريكا و از آمريكا جنوبي به آسيا را سامان دادند 
و در حالي كه سرانشان همه يا تابعيت انگليس ، فرانسه يا آمريكا را داشتند با شعارهاي دروغي مرگ بر آمريكا و انگليس و فرانسه بر طبل بي شعوري ملت كوبيدند ، اينجا من به ياد داستان خر به رفت و خر برفت مولانا مي افتم .
در اين سي و اندي، بيشترين مقدار معادن غير نفتي كشور گشوده و به يغما رفت در حالي كه مردم كماكان احمق فقط صادرات نفت را شمارش ميكردند!
از پس درآمد حاصل از مواد مخدر، مافياي صادرات دختران ايراني تحت نام "طرح مبارزه با معضل اجتماعي دختران فراري" تا حدي منطقه رااز دختران ايراني اشباء نمود كه مجبور به ايجاد فاز جديدي به نام قاچاق اجزاء بدن به مركزيت دبي شدند و بدين سان دختركان ايراني را پس از خريد از خانواده ها به عنوان فرستادن براي ازدواج در شيخ نشين ، به سلاخ خانه هاي دوبي و قطر و گاهاً عربستان و اين اواخر مالزي و تايلند فرستادند و براي انجام راحت تر اين تجارت دربعضي از آن كشورها بيمارستانهايي را تاسيس نمودند.!
پس از آنكه كشور آمريكا با سرمايه گذاري مشترك همرا باديگر شركتهاي تراس غرب من جمله بريتيش پتروليوم اقدام به رشد توليد نفت تا سرحد رسيدن به جرگه صادركنندگان ميكند، ايران روزانه از توليد نفتش كاسته ميشود و در بينابين اين تحريم با وجود رشدمصرف  روز افزون داخلي از جلگه صادركنندگان نيز خارج خواهد شد!
و چون ديگر كاري براي تخريب اين ويرانه باقي نمانده درحالي كه يكي از بزرگترين رودهاي منطقه به نام كارون را همچون درياچه بيمانند اروميه، خشك كردند ، خاك زراعي كشورم را نيز به توبره ميكشند و به كشورهاي عربي جنوب ايران صادر ميكنند تا مبادا از اين رهگذر در صورت خروج از اين كشور تا صد سال آينده امكان بازسازي برايش باقي بماند، آب رودخانه كارون در نهايت به مكاني منجر ميشود كه شوره زار است و هيچ حاصلي آنرا نيست.
سردمداران اينكارها خميني بود كه از تركه اي وابسته به هندوستان در زمان مستعمرگي هند بدست انگليس بدنيا آمده و رهرو فردي به نام شيخ فضل اله نوري بود كه امروز وابستگيش به انگليس مسلم است ، خامنه اي بود كه در دانشگاه هاي روسي تحصيل كرده بود، قطب زاده و يزدي را هرگز از ياد نبريد ، كه وابستگيشان به غرب مسلم است!
درسردمداران متصل بسياري يهوديان به ظاهر مسلمان شده اي بودند كه در اين آخر يكيشان كه احمدي نژاد بود براي مشروعيت بخشيدن به حمله احتمالي غرب و اسرائيل به ايران از جملاتي مانند اسرائيل بايد از روي نقشه جغرافياي جهاني پاك شود، استفاده ميكرد!
در اين روزگار غريب ملت احمقي در ايران زندگي ميكنند كه براي آزادي خود از اين شرايط، دلخوش به حمله احتمالي غربند براي به آزادي رسيدن و حتي جسارت آن روزگاران ايرانيان را كه در آتش خود افروخته پريدند تا به دست دشمن نيفتند را ندارند، چه رسد به ستيز!
اينها را نوشتم كه چون توان فردوسي را در بيان ندارم اما نخواستم آيندگان فكر كنند همه وطن فروش و احمق بودند ، زيرا معتقدم ققنوس ايران روزي از زير خاكستر بر خواهد خواست.
مردماني از ديار راستي
واين داستان ادامه دارد...

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

سكوي اعتماد ملت ارتفاع بلندي دارد ، هر كس بر بلنداي آن نشيند لاجرم سقوطش دردناكتر است.!

در پي آغاز سيرك نمايشي انتخابات(انتصابات) رياست جمهوري در جمهوري جهل و خرافات جهاني مستقر در ايران، امروز با بازخورد تاسف بار بعضي به اصطلاح از اين نو مخالفان از رژيم (به اصطلاح) رانده شده برخوردكردم كه از اين بين سخنان آقاي سازگارا  ناشي از حضور بزرگ معمار وطراح سياست هاي جنون آميز و قاتل نسل همدورهاي من آقاي رفسنجاني نظر بسياري را به خود جلب كرد و باز هم يادآور خاطراتي شد كه ملت ما بندرت فراموش ميكنند.

از اينرو چون بعضاً اين خاطرات را بي ربط نديدم ، خواستم نكاتي را ضميمه كنم تا همه بدانند دامنه بخشش ملت ما از اشتباهات بسيار وسيع است واما آنانكه بر سكوي اعتماد آنان بنشيند بايد بسيار مراقب كرده هاي خود باشد!

امروز در شوراي محترم ملي دوستاني را داريم كه روزي بسيار خطاهايشان در دامنه بخشش قرار گرفت ، و  امروز بر سكوي اعتمادي كه بر وزن پادشاه ايران ساخته شده نشسته اند.

خارج از هربحثي اميد هست معتمدين سياسي جاي خود را با جاده صافكنان سياسي اشتباه نگيرند و در دامنه كنش و گويش هايشان بدانند كه مردم ضربه خورده با چشم و گوش باز ايشان را پيگيري ميكنند.!

پاينده ايران 

پايدار ايراني 

برافراشته پرچم سه رنگ شيرو خورشيد نشان ايران شاهنشاهي

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

چرا شاهزاده رضا پهلوي سي و چهار سال سكوت كرد؟!


او در پي گذر از سي چهار سال ملال انگيز پرچمدار نهادي كه به عنوان مظهر يادآور دوران طلايي ايران بود ، هميشه در حريم اين پرسش قرار داشت كه چرا هرگز نسبت به مسائل سياسي روز از خود باز خورد مورد انتظار را نشان نميدهد؟!
بديهي است كه او در گذر طلايه داري آن نهاد مردمي همچو پدر بزرگوارش وظيفه اي به جز آنچه ملتش از او ميخواهند را نداشته هميشه خود را همراه ملتش نشان داده واز گذر زمان جز در مواقعي كه مردم داخل كشور در حركتهاي درون اجتماعي نارضايي خود را به گوش رساندند تلاشي بر عليه رژيمي كه بر جامعه حاكم است ننموده.
از اين رو هميشه از سوي اطرافيانش مورد حجمه بوده كه چرا وارد كارزار سياسي نگشته و برعليه رژيم حاكم عملي نميكند، چراكه فعاليتهاي ايشان در طول ساليان گذشته تنها محدود به حمايت از زخم ديدگان از رژيم در غالب كنش هاي حقوق بشري بوده و هرگز تا زماني كه احساس نياز جامعه داخل كشور در كنش ها و واكنش هاي عمومي را نديد وارد كارزار سياسي نشد.
در پي اتفاقات و كنش هاي سياسي داخل كشور پس از حوادث سال هشتادوهشت و رفتار جهان نسبت به مواضع ديپلماتيك ايران  از آنجا كه كنش هاي مردم ناراضي ضرورت حضور و ياري رساني ايشان كاملاً مشهود بود، و متعاقب آن با توجه به جبهه گيري جهاني نسبت به مواضع ديپلماتيك ايران كه فعاليت هاي هسته اي ، و رفتارهاي خصمانه دولتي بر عليه مردم داخل ، افكار عمومي جهان را آماده يك حمله ويرانگر به ايران و مردمش ميكرد،او با شرط يك پارچگي اپوزيشن ايران پذيرفت كه سخنگوي مردم ايران (در غالب يك  اپوزيشن پيوسته بانام شوراي ملي ) باشد، نقشي كه پادشاهي ( نه سلطنت) بر او تكليف ميكند، و او خود را به آن موظف ميداند.
از اين رهگذر در شكل گيري اين نيروي پكپارچه حضور حداكثري طيف سلطنت طلب (نه پادشاهي) ميتوانست ميزان حضور ايشان را در اين نقش به عنوان يك پادشاه (نه سلطان) پر رنگ تر نمايد.
متاسفانه در راستاي حركت از آنجا كه طيف سلطنت طلب (نه پادشاهي خواه) در غالب تماميت خواهي هاي منتج از منيّت هاي سنتي دچار واماندگي رفتار شد ، باوجود اسرار هاي بسيار زياد از غافله حضور و حمايت عقب ماندند و در اين بين به معرفي بعضي عوامل دست چندم خود در غالب حضور در شورا آنهم فقط به جهت مطلع بودن از كم و كيف آنچه دردرون ميگذرد بسنده كردند و قاعده بازي را كه ايجاد يك سكو براي بلندتر كردن جايگاه سخنوري ايشان بود ، خوشايند منافع منيت طلبانه خود نديده اند.
از اين رو با توجه به شرايط، با آنكه شاهزاده بارها اعلام كردند كه در صورتي كه حركت هاي شورا اگرمورد تاييد من نباشد شخصاً از سمت خود كناره گيري ميكنم، باز بر كوس منيّت طلبي ها كوبيده مدام در پي ايجاد انشقاق و بر هم زدن اين سكو كه حتي در ساختنش با كمترين توجه همياري كردند، يا به كل خود را كنار كشيدند، ميكنند!
در اين رهگذر امروز ميتوان به درايت پادشاه مان قبطه خورد كه در طول اين سي اندي با سكوت خود ، هرگز از حركتهاي اينان حمايت نكردند زيرا در اين بين باوجود چاپلوسي هاي بيشمار از ايشان، غير قابل اعتماد بودن  ، فرصت جويي و منيت طلبي اينان بر پادشاه عيان بود بر ما هواداران پادشاهي پوشيده.
از اين رهگذر هشدار ميدهم طرفداران پادشاهي در موقع لذوم پاسخگوي تمامي كساني كه لگد به اين سكو ميزنند خواهد بود، و اين حركات ساده لوحانه بعضي منيّت خواه را بي پاسخ نخواهد گذاشت.
پاينده ايران ، پايدار ايراني ، بر افراشته پرچم سه رنگ شير وخورشيد نشان ايران شاهنشاهي.