Translate

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

اين روزگاران در ايران چه ميگذرد .!

پس از هزارو دويست سال بدبختي و ذلالت دقيقاً در زماني كه يك ايراني وطن پرست به فكر بازگشت جلال و شكوه ايران به ايرانيان بود ، در پي همياري دول اسلام دوست به ياري تعدادي اقليت خائن و اكثريت نادان( شما بخوان احمق) دوباره آتش جهل ملت بر جوانه هاي ايران افتاد تا از اين رهگذر باقيمانده و بقاياي فر ايران را بر كشتي ها سوار كنند و سر از موزه هاي انگليس، فرانسه و ديگركشور هاي صهيونيست نواز  درآورد تا بدين سان تمامي آنچه تاريخ مسخره مستند در كتاب عهد عتيق را( طوفان نوح ، قوم هاي در آتش سوخته .... را ) نفي ميكند از دسترس خارج شود !
البته از اين رهگذر حمله مافياي يهود در نظام حاكم بر روسيه كه در آنروزگاران شوروي خوانده ميشد براي كامل بودن اين سهم (در زماني كه سوريه و اسرائيل بر بخش عمده اي از مخازن فرهنگي دست انداخته بودند) با حمله گسترده به كشور دومين شاه منطقه( ظاهر شاه) استيلاي كامل را تعريف كرد و تنها مصر به عنوان آخرين گنجينه كه از قبل مورد سرقت قرار گرفته بود به عنوان آخرين مخزن فقط به عنوان مأمن آخرين سردار ايراني باقي ماند.!
تا آنجا را نيز بدين سان كه ميبينيد به آتش كشند.
در طي اين سي و چهار سال تمامي فرزندان آموزش يافته كشور براي بازسازي ايران درجه يك( به تعبير شاه فقيد) چه در جنگ و چه در سياه چال هاي رژيم حاصل از تفكر اسلام  به كشتن رفتند، و باقيمانده آنها كه متاسفانه هرگز تحت تعاليم فرهنگي ميهن عزيزم قرار نگرفتند تا با ايدئولوژي ايراني آشنا شوند با ايدئولوگ مسخره ديگري منشعب از همان اسلام، مغز شويي شدند و در رهگذر جنگ خانمان سوز به مسلخ برادران خود رفتند تا بهانه اي براي به اعدام كشيدن ديگر فرزندان مام ميهن قرار گيرندكه در زندانها اسير جبرو جهل بودند.
ثروت ذخيره شده كشور را با اعمالي از قصد و از پيش تعيين شده تحت عنوان خسارات بين المللي بااعمال وحشيانه به جهان غرب بخشيدند، ودر رهگذر تاريخ نه تنها خسارتي از بابت جنگ تحميلي نستاندند، بلكه به باز سازي نيروهاي مسلح، اما از نوع ديگر در كشور متخاصم پرداختند !
ثروت حاصل از كشور را خرج نيروهاي نظامي تروريستي در جهان نمودند تا ظاهري مظلوم تر براي اعمال زمين خوارانه دولت اسرائيل در منطقه بوجود بياورند و از اين رهگذر منابع نفت مان را خرج كشورها و ممالك ديگر كردند.!
باساخت بزرگترين ارتش مافيايي در جهان بزرگترين شبكه صادرات مواد مخدر حاصل از افغانستان به اروپا و آمريكا و از آمريكا جنوبي به آسيا را سامان دادند 
و در حالي كه سرانشان همه يا تابعيت انگليس ، فرانسه يا آمريكا را داشتند با شعارهاي دروغي مرگ بر آمريكا و انگليس و فرانسه بر طبل بي شعوري ملت كوبيدند ، اينجا من به ياد داستان خر به رفت و خر برفت مولانا مي افتم .
در اين سي و اندي، بيشترين مقدار معادن غير نفتي كشور گشوده و به يغما رفت در حالي كه مردم كماكان احمق فقط صادرات نفت را شمارش ميكردند!
از پس درآمد حاصل از مواد مخدر، مافياي صادرات دختران ايراني تحت نام "طرح مبارزه با معضل اجتماعي دختران فراري" تا حدي منطقه رااز دختران ايراني اشباء نمود كه مجبور به ايجاد فاز جديدي به نام قاچاق اجزاء بدن به مركزيت دبي شدند و بدين سان دختركان ايراني را پس از خريد از خانواده ها به عنوان فرستادن براي ازدواج در شيخ نشين ، به سلاخ خانه هاي دوبي و قطر و گاهاً عربستان و اين اواخر مالزي و تايلند فرستادند و براي انجام راحت تر اين تجارت دربعضي از آن كشورها بيمارستانهايي را تاسيس نمودند.!
پس از آنكه كشور آمريكا با سرمايه گذاري مشترك همرا باديگر شركتهاي تراس غرب من جمله بريتيش پتروليوم اقدام به رشد توليد نفت تا سرحد رسيدن به جرگه صادركنندگان ميكند، ايران روزانه از توليد نفتش كاسته ميشود و در بينابين اين تحريم با وجود رشدمصرف  روز افزون داخلي از جلگه صادركنندگان نيز خارج خواهد شد!
و چون ديگر كاري براي تخريب اين ويرانه باقي نمانده درحالي كه يكي از بزرگترين رودهاي منطقه به نام كارون را همچون درياچه بيمانند اروميه، خشك كردند ، خاك زراعي كشورم را نيز به توبره ميكشند و به كشورهاي عربي جنوب ايران صادر ميكنند تا مبادا از اين رهگذر در صورت خروج از اين كشور تا صد سال آينده امكان بازسازي برايش باقي بماند، آب رودخانه كارون در نهايت به مكاني منجر ميشود كه شوره زار است و هيچ حاصلي آنرا نيست.
سردمداران اينكارها خميني بود كه از تركه اي وابسته به هندوستان در زمان مستعمرگي هند بدست انگليس بدنيا آمده و رهرو فردي به نام شيخ فضل اله نوري بود كه امروز وابستگيش به انگليس مسلم است ، خامنه اي بود كه در دانشگاه هاي روسي تحصيل كرده بود، قطب زاده و يزدي را هرگز از ياد نبريد ، كه وابستگيشان به غرب مسلم است!
درسردمداران متصل بسياري يهوديان به ظاهر مسلمان شده اي بودند كه در اين آخر يكيشان كه احمدي نژاد بود براي مشروعيت بخشيدن به حمله احتمالي غرب و اسرائيل به ايران از جملاتي مانند اسرائيل بايد از روي نقشه جغرافياي جهاني پاك شود، استفاده ميكرد!
در اين روزگار غريب ملت احمقي در ايران زندگي ميكنند كه براي آزادي خود از اين شرايط، دلخوش به حمله احتمالي غربند براي به آزادي رسيدن و حتي جسارت آن روزگاران ايرانيان را كه در آتش خود افروخته پريدند تا به دست دشمن نيفتند را ندارند، چه رسد به ستيز!
اينها را نوشتم كه چون توان فردوسي را در بيان ندارم اما نخواستم آيندگان فكر كنند همه وطن فروش و احمق بودند ، زيرا معتقدم ققنوس ايران روزي از زير خاكستر بر خواهد خواست.
مردماني از ديار راستي
واين داستان ادامه دارد...

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

سكوي اعتماد ملت ارتفاع بلندي دارد ، هر كس بر بلنداي آن نشيند لاجرم سقوطش دردناكتر است.!

در پي آغاز سيرك نمايشي انتخابات(انتصابات) رياست جمهوري در جمهوري جهل و خرافات جهاني مستقر در ايران، امروز با بازخورد تاسف بار بعضي به اصطلاح از اين نو مخالفان از رژيم (به اصطلاح) رانده شده برخوردكردم كه از اين بين سخنان آقاي سازگارا  ناشي از حضور بزرگ معمار وطراح سياست هاي جنون آميز و قاتل نسل همدورهاي من آقاي رفسنجاني نظر بسياري را به خود جلب كرد و باز هم يادآور خاطراتي شد كه ملت ما بندرت فراموش ميكنند.

از اينرو چون بعضاً اين خاطرات را بي ربط نديدم ، خواستم نكاتي را ضميمه كنم تا همه بدانند دامنه بخشش ملت ما از اشتباهات بسيار وسيع است واما آنانكه بر سكوي اعتماد آنان بنشيند بايد بسيار مراقب كرده هاي خود باشد!

امروز در شوراي محترم ملي دوستاني را داريم كه روزي بسيار خطاهايشان در دامنه بخشش قرار گرفت ، و  امروز بر سكوي اعتمادي كه بر وزن پادشاه ايران ساخته شده نشسته اند.

خارج از هربحثي اميد هست معتمدين سياسي جاي خود را با جاده صافكنان سياسي اشتباه نگيرند و در دامنه كنش و گويش هايشان بدانند كه مردم ضربه خورده با چشم و گوش باز ايشان را پيگيري ميكنند.!

پاينده ايران 

پايدار ايراني 

برافراشته پرچم سه رنگ شيرو خورشيد نشان ايران شاهنشاهي

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

چرا شاهزاده رضا پهلوي سي و چهار سال سكوت كرد؟!


او در پي گذر از سي چهار سال ملال انگيز پرچمدار نهادي كه به عنوان مظهر يادآور دوران طلايي ايران بود ، هميشه در حريم اين پرسش قرار داشت كه چرا هرگز نسبت به مسائل سياسي روز از خود باز خورد مورد انتظار را نشان نميدهد؟!
بديهي است كه او در گذر طلايه داري آن نهاد مردمي همچو پدر بزرگوارش وظيفه اي به جز آنچه ملتش از او ميخواهند را نداشته هميشه خود را همراه ملتش نشان داده واز گذر زمان جز در مواقعي كه مردم داخل كشور در حركتهاي درون اجتماعي نارضايي خود را به گوش رساندند تلاشي بر عليه رژيمي كه بر جامعه حاكم است ننموده.
از اين رو هميشه از سوي اطرافيانش مورد حجمه بوده كه چرا وارد كارزار سياسي نگشته و برعليه رژيم حاكم عملي نميكند، چراكه فعاليتهاي ايشان در طول ساليان گذشته تنها محدود به حمايت از زخم ديدگان از رژيم در غالب كنش هاي حقوق بشري بوده و هرگز تا زماني كه احساس نياز جامعه داخل كشور در كنش ها و واكنش هاي عمومي را نديد وارد كارزار سياسي نشد.
در پي اتفاقات و كنش هاي سياسي داخل كشور پس از حوادث سال هشتادوهشت و رفتار جهان نسبت به مواضع ديپلماتيك ايران  از آنجا كه كنش هاي مردم ناراضي ضرورت حضور و ياري رساني ايشان كاملاً مشهود بود، و متعاقب آن با توجه به جبهه گيري جهاني نسبت به مواضع ديپلماتيك ايران كه فعاليت هاي هسته اي ، و رفتارهاي خصمانه دولتي بر عليه مردم داخل ، افكار عمومي جهان را آماده يك حمله ويرانگر به ايران و مردمش ميكرد،او با شرط يك پارچگي اپوزيشن ايران پذيرفت كه سخنگوي مردم ايران (در غالب يك  اپوزيشن پيوسته بانام شوراي ملي ) باشد، نقشي كه پادشاهي ( نه سلطنت) بر او تكليف ميكند، و او خود را به آن موظف ميداند.
از اين رهگذر در شكل گيري اين نيروي پكپارچه حضور حداكثري طيف سلطنت طلب (نه پادشاهي) ميتوانست ميزان حضور ايشان را در اين نقش به عنوان يك پادشاه (نه سلطان) پر رنگ تر نمايد.
متاسفانه در راستاي حركت از آنجا كه طيف سلطنت طلب (نه پادشاهي خواه) در غالب تماميت خواهي هاي منتج از منيّت هاي سنتي دچار واماندگي رفتار شد ، باوجود اسرار هاي بسيار زياد از غافله حضور و حمايت عقب ماندند و در اين بين به معرفي بعضي عوامل دست چندم خود در غالب حضور در شورا آنهم فقط به جهت مطلع بودن از كم و كيف آنچه دردرون ميگذرد بسنده كردند و قاعده بازي را كه ايجاد يك سكو براي بلندتر كردن جايگاه سخنوري ايشان بود ، خوشايند منافع منيت طلبانه خود نديده اند.
از اين رو با توجه به شرايط، با آنكه شاهزاده بارها اعلام كردند كه در صورتي كه حركت هاي شورا اگرمورد تاييد من نباشد شخصاً از سمت خود كناره گيري ميكنم، باز بر كوس منيّت طلبي ها كوبيده مدام در پي ايجاد انشقاق و بر هم زدن اين سكو كه حتي در ساختنش با كمترين توجه همياري كردند، يا به كل خود را كنار كشيدند، ميكنند!
در اين رهگذر امروز ميتوان به درايت پادشاه مان قبطه خورد كه در طول اين سي اندي با سكوت خود ، هرگز از حركتهاي اينان حمايت نكردند زيرا در اين بين باوجود چاپلوسي هاي بيشمار از ايشان، غير قابل اعتماد بودن  ، فرصت جويي و منيت طلبي اينان بر پادشاه عيان بود بر ما هواداران پادشاهي پوشيده.
از اين رهگذر هشدار ميدهم طرفداران پادشاهي در موقع لذوم پاسخگوي تمامي كساني كه لگد به اين سكو ميزنند خواهد بود، و اين حركات ساده لوحانه بعضي منيّت خواه را بي پاسخ نخواهد گذاشت.
پاينده ايران ، پايدار ايراني ، بر افراشته پرچم سه رنگ شير وخورشيد نشان ايران شاهنشاهي.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

ميدانيد چرا بعضي نامشان را زماني ميگذارند و مثلاً مكاني نيستند؟

آنان كه اهل كون و مكانند، هميشه خودشانند و در هر محل وموقعيت در پي تغيير پيرامون تا به اصلاح به انجامند.
اما آنانكه اهل دون زمانند چه؟!
اين دسته را رنگ ناشناساني نامند كه بهره از تميز ناسره نيست و از آنجا كه بيع اعتقاد در آغوش ندارند ، در ضمير، آفتاب پرست نامند!
روشن است كه اين از آن رو نيست كه به چيزي معتقد گشته يا به پرستش چيزي روي آورده اند ، بلكه اين دسته از روي بي اعتقادي نه تنها تاثير در پيرامون نداشته بلكه متاثر از پيرامون رنگ عافيت برگزيده، كه مثال حيوانيست بر اينان.!
معمول است كه يا برچيزي تكيه دارند و رنگ آن بر خود گيرند يابر زمين به سرعت اژدهايي در گريز.
از آنجا كه دسته اول را به نا حق از باب مكان به كوني لقب بخشند، در سره كلام ايرانيان هرگز بر گزيدن اين نام را جايز نكرده و اين تكيه بر فرهنگ تنفر در از اين نام در موطن دارد،
لذا همه سعي بر شق دوم گزينند، و در مطابقت بر زمان گزينند و اخلاق بر آن نهند ، كه متاسفانه همچون فرهنگي بر جان جامعه رخنه كرده و چون خوره عموم را گرفته ، تا آنجا كه نام بر آن گزينند و خودرا زماني معروف دارند!
به اميد بازگشت كونيان

۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

روي سخنم با اعليحضرت رضا شاه دوم است!

عرض ادب و احترام و جان نثاري به حضور.
بافرمايشاتتان در نخستين روز شوراي ملي به نكاتي بسيار اشاره فرموديد كه بسيار راهگشا و با اصول و مباني سياست روز جهاني مبتني بود و در بتن كلام شما نداي نويدي به گوش رسيد كه بسيار خوش آيند مي آمد.
اما به نكته اي اشاره كرديد كه صرف نظر از آن را خيانت به تاريخ كشور و چه بسا پشت كردن به پدران ايرانسازتان ميدانستم لذا به اين روي دست برقلم شدم تا اظهار ناخرسندي خود را به عرض برسانم.
فرموديد در طول صد سال گذشته ...... اولين دمكراسي!
به جهت يادآوري عرض ميكنم از به سلطنت رسيدن پدر ايرانسازتان تا پايان حكومت مصدق ناشي از كودتاي ٢٦ مرداد ماه كه در تاريخ ٢٨ مهرداد١٣٣٢ به دست ملت و ارتشيان اخراج شده سابق عقيم ماند، دوست و دشمن به دمكراتيك بودن فضاي سياسي و اجتماعي ايران اذعان دارند.
از شما خواهش دارم بپرسيد زنان از چه تاريخ در انگلستان حق راي بدست آوردند و در ايران در چه تاريخ ؟!
لذا ضمن احترام تقاضا دارم به جهت هر نگرشي اگر معتقد به اقدام به ايجاد ساختار هستيد با تاريخ و سربلندي هاي ملتمان كاري نداشته باشيد تا سربازان لشكر جاويدان ايران پيوسته در ركاب باقي بمانند . پاينده ايران پايدار ايراني ، برافراشته باد پرچم سه رنگ شيرو خورشيد نشان ايران شاهنشاهي.



۱۳۹۲ فروردین ۲۴, شنبه

در حاشيه نشست آلمان ،آرمان چار روستايي، محمد زماني، جواد موسوي

در پس گلايه ها و نا بهنگامي ها ، از ديار سخن تا نگار عمل امروز معتقدم نمي بايست به نكات مهمي كه از نشست آلمان بدست آمد اشاره نكرد .
نشست آلمان كه در بزنگاه نگراني ها از تلاش ناصحيح بعضي از برگزاركنندگان نشست شوراي ملي، منتج به ايجاد تواري وكنج نشين نمودن بسياري از دگر انديشان و حتي هواداران سنتي خاندان ايران ساز پهلوي شد، دل بعضي از صلاح انديشان را نيز بدرد آورد.
با وجود اطلاع دقيق از تمامي مراحل پيش بيني، دعوت وبرگزاري اين اجازه را به خود ميدهم كه اعلام دارم اين همه از نگراني وجود پتانسيل جايگزيني در صورت شكست درگرد همايي شوراي ملي بود.
بديهي است از طرف كساني كه با عملكرد ناصواب خود بعضاً باعث فاصله گيري دگر انديشان شدند، اين حركت در نگاه اول برابر با موازي سازي شناخته شد. اما در بزنگاه هاي تاريخي كساني كه از تاريكي نميترسند و تصميمات شجاعانه ميگيرند هستند كه سرنوشت ملتها را رقم ميزنند.
در اين گذر صرف نظر از هر آنچه ديگران گفتند و شنيدند و همگي تكراري بود و گاهاً زبان نقد ديگران منجمله مرا برانگيخت، يك نكته بسيار درخشان را از اين نشست ميتوانستيم بدست گيريم وآن حضور پر رنگ جوانان و جلودار بودن ايشان در پيشنهاد، سخنراني و پرسش بسيار مشهود بود.
سخنراني آرمان چارروستايي كه با وجود جواني از پختگي خواصي برخوردار بود،پرسش بجا وانتقاد آميز آقاي محمد زماني ، و پيشنهاد پرسشگرانه جواد موسوي كه به نوعي نور اميد را از بيان جوانان نسل حاضر ايران بازتاب ميداد !
با اين باور كه آينده متعلق به جوانان است ما پيروزيم و بديشان خسته نباشيد ميگويم.
بابك خسروي



۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

جناب تقي زاده ساكن گلاسكو سخنگوي سابق كميته برگزاري شوراي ملي به زبان ديگر!

تحلیل ایشان را با سکوت در قبال تعاریفی که از ایشان نسبت به واکنشش برای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و موضع گیری ایشان نسبت به ریاست جمهوری احمدی نژاد در مقابل رفسنجانی ودر دور دوم حمایت ایشان از جناب موسوی و در نهایت همراهی ایشان از جنبش آقای موسوی پس از جمله معروف بازگشت به دوران طلایی امام را متعلق به گذشته میدانستم و بدیهی است شرط قضاوت در مورد ایشان را موکول به عملکردشان در حال و آینده دیدم، و همیشه گفتم درگذشته ایشان خدمات به خاندان ایران ساز پهلوی نیز بوده است بنابراین ایشان را مرد زمان وصلاح مردم میشناختم واز تند روی در قضاوت ایشان خود داری کردم.

اما در روزی که گذشت مصادف با نشستی در آلمان به نام نشست سکولار دمکراسی که با همراهی دوستان تشکیل شد سخنان ایشان در قالب سخنران با وجود شعارهای اولیه نشست مبنی بر گذر از جمهوری اسلامی چنان عطر وبوی اصلاح طلبان را گرفت که یک لحظه یاد سخنان تمامی دوستانی افتادم که ایشان را نزد من مزمت میکردند.!

تعریف ایشان از روشنفکری اکبر گنجی (شکنجه گر دهه های گذشته) به عنوان فیلسوف و ……سخنان وقضاوت های همراهان و هموندانم را بیادم آورد و من را به این نکته برگرداند که ایشان نیز از جا اندازان پیشرفته ای هستند که خوشبختانه شرایط همراهی با براندازان شورای ملی را یدک نمیکشند ، والبته با این طرز نگرش هرگز نمیتوانم برایشان آرزوی موفقیت کنم.

قضاوت آنچه می اندیشم را به مخاطب میسپارم.

پاینده ایران، پایدار ایرانی، برافراشته پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان ایران شاهنشاهی

۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

شاهزاده رضا پهلوي : كسي كه پس از سي و چهار سال سكوت را شكست

امروز مطلبي كه مينويسم ناشي از نگرشي است كه بر آمده از نسل من در داخل كشور است، مينويسم تا براي ثبت در تاريخ باقي بماند.
براستي از ديد مردم داخل ايران او كيست؟!
نسل من اورا نماينده خانداني ميداند كه هستي خود را براي شكوفايي ايران در عصر طلايي آب و خاكمان همچون ققنوس از دست داد تا ايران نوين چهره خود را به جهان نشان دهد.
و براستي به اعتراف دوست و دشمن او كاريزماتيك ترين چهره اپوزيشن نظام جمهوري اسلامي است كه تمامي وجاحت يك رهبر سياسي را همراه دارد لذا به پاس علاقه عمومي درداخل كشور، به نام ايشان، تمامي جناح ها سعي در مصادره او به سمت خود دارند و در نهايت با وجود اعتقاد به سلامت و بدون اشتباه بودن او پس از سي و سه سال ، حاضرنيستند حتي يكبار به او اجازه عمل دهند تا يكبارهم او ديكته اي را بنويسد و از بدو كار اورا بدون آنكه به نتيجه برسند و نتيجه عمل اورا بررسي كنند قضاوت ميكنند.
جالب توجه ترين بخش اين قضاوتها نيز از زبان افرادي خارج مي شود كه خود نقشي در بوجود آمدن وضعيت حال حاضر كشور داشته اند و امروز خود را در نقش يك مصلح اجتماعي ميبينند. در ظاهر موجح نقد، شروع به قضاوت هايي از قبيل بي محتوايي ، بي نتيجگي و اتلاف وقت
وحتي مماشات با جمهوري اسلامي كه حاصلي جز تبليغ جو نااميدي بر جوانان و ديگر فعالان اجتماعي نداشته و ندارد ، ميكنند.
برآمده از نگرش هاي به مشورت گذاشته شده امروز اعلام ميكنم تا پايان راه و حصول نتيجه قطعي با او مي ايستيم و از او حمايت ميكنيم تا صداي سه نسل سوخته و نسل در راه باشد چون به او باور داريم.

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

آيات شريفه قرآني و فتواهاي كريمه اسلامي

سكوت كرديم ترس تنها دليل بيانمان شده است بالواقع به اسم حقوق بشر بسياري از مفاد قانوني حقوق بشر را زير پاميگذارند و ما كماكان سكوت كرده ايم.!
چرا؟!
آيا منافع مان توجيح نميشود ويا احساس خطر ميكنيم؟!
آزادي عقيده آيا اجازه ميدهد كه ترويج خشونت كنيم؟!
به كودكان خود بياموزيم كه دگر انديشان را اگر به راهي كه تو اعتقاد داري نيامدند بكش و خداوند تورا نيك و سباب ميدهد!
به بچه پانزده ساله اي كه امروز براي دفاع از آب و خاكش در سوريه ميجنگد فتوا بدهيم كه اگر به زنان و دختران مغلوب در جنگ رسيد به رسم كنيز برخور كن و تجاوز به ايشان بلامانع است.!
چرا جوامع جهاني كه براي يك فيلم سرگرمي كه همه ميدانند فقط كلكهاي سينمايي هست اجازه هاي سني متفاوت مشخص ميكند ، اما كتابي كه اين خشونتها را ترويج ميكند را ليبل بالاي هيجده سال نميزنند؟!
و اراجيف اين به اصطلاح مبلغين اسلامي در روزنامه ها و اخبار هاي عمومي روز بروز بازگو ميشود .!
تصميم با شماست هنوز آيا بايد اجازه دهيم فرزندانمان تحت نام مكاتب آسماني هر مزخرف ضد انساني را بياموزند؟!
من جهان را به تحريم تدريس اين كتب در وراي نام حمايت از حق آزادي بيان دعوت ميكنم.
با درود
بابك خسروي

۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

انقلاب یا ضد انقلاب

در سایتی مطالعه کردم:
پس از ۳۴ سال حکومت جمهوری اسلامی مجبور به نوشتن مطلبی هستم که باور دارم برایم دشمن می‌سازد، می‌خواهم از انقلاب بگویم و ضد انقلاب. زیرا بر باور من یکی‌ از دلایل عدم پیروزی ما دشمنان جمهوری اسلامی در واژهٔ انقلاب و پرهیز ما در استفاده از آن نهفته است. اپوزیسیون به اصطلاح بر اندازی که از واژهٔ انقلاب پرهیز می‌کند، آیا در روش مبارزاتی خود میتواند انقلابی‌ باشد؟ کنشگران سیاسی که از انقلابی عمل کردن پرهیز دارند آیا در خطر این نیستند که در سیل اصلاح طلبان تازه به برون مرز رسیده‌ای که در تمامیت خواهی‌ ایدئولوژیک خود دست کمی‌ از آخوند‌ها ندارند، غرق شوند؟
خط فاصله ما با نیروهای واپس گرای سرخ و سیاه ۱۳۵۷ و اصلاح طلبان اسلام گرای مرتجعی که هنوز در رویای مدینه فاضله صحرای حجاز ۱۴۰۰ سال پیش هستند، چیست؟ آیا آنچه در ۱۳۵۷ اتفاق افتاد انقلاب بود یا ضد انقلاب؟ آیا ما براندازان جمهوری اسلامی ضد انقلاب هستیم؟
آیا احسان نراقی (پایان یک رویا) حق دارد که ایرانیان را از انقلاب بر حذر دارد؟ آیا اصلاح طلبان به ظاهر پشیمانی که امروز به نام درس عبرت گرفتن از ۱۳۵۷ صحبت از پرهیز از هر گونه انقلاب میکنند و سعادت ما ایرانیان را در یک اصلاحات تدریجی‌ از درون نظام می‌ بینند، را باید باور داشت؟
بر باور من در تاریخ معاصر ایران، ما با ۳ انقلاب و۳ ضّد انقلاب روبرو بوده‌ایم ولی‌ از شناخت راستین این وقایع مهم تاریخی‌ بر باور من تا کنون پرهیز کرده ایم. عدم توجه بسیاری از به اصطلاح روشنفکران ایرانی‌ به ماهیت راستین نیرو‌های پیشرو و دشمنان مرتجع آنان، عدم شناخت درست از ۳ جنبش بزرگ پیشرو و نیرو‌های بازدارنده در برابر آن ۳ انقلاب راستین و استفاده نابجا از واژهٔ انقلاب برای تعریف جنبش‌های واپسگرا در ایران، نشان از یک گم کردگی اسفبار بایسته‌ها و شایسته‌ها در اندیشه ما ایرانیان می‌باشد، زیرا ما در تاریخ معاصر ایران با یک جنگ داخلی‌ بین این ۲ نیرو روبرو بوده و هستیم و افسوس که تا کنون بازنده بوده ایم.
اولین انقلاب تاریخ معاصر ما با شکست ایران در جنگهایش با روسیه و بیداری ایرانیان و آگاهی‌ آنان از عقب ماندگی هولناک کشور ما در برابر بیگانگان نطفه می‌گیرد، آن هنگامی که عباس میرزا به نماینده ناپلئون می‌گوید: “ نمي دانم اين قدرتي که شما را بر ما مسلط کرده چيست و موجب ضعف ما و ترقي شما چه؟ اجنبي حرف بزن! بگو من چه بايد بکنم که ايرانيان را هشيارنمايم.“، ما شاهد آغاز بیداری دردناک ملتی هستیم که با سیلی‌ روسیه از خواب بیدار شده است. بیداری که از خود آگاهی‌ نبود، ریشه در اندیشه روشنگری خردمندی ایرانی‌ نداشت. بیداری به اجبار و جبر شکستی تلخ.از آغاز طعمی تلخ داشت. باور به آن برایمان سخت بود. شاید به همین دلیل از ترکمن چای و گلستان تا فرار محمد علی سلطان نزدیک ۸۰ سال با روشنی‌ها جنگیدیم، امیر کبیر‌ها کشتیم و در این میان خود را به خواب زدیم. به همین دلیل هم آن زمان هم که آخر سر به راه افتادیم و انقلابی شدیم، اجازه دادیم انقلاب مشروطه را سلطنه‌ها ودوله‌های قجری و پشم الدین آخوندک ‌ها با اولین بسم‌الله و اذان از ما بدزدند.
نیروی ارتجاع از تلخی‌ بیداری و ترس ما از تغییر بخوبی‌ سؤاستفاده کرد. با چهره خیر اندیشان و ریش سفیدان ما را دلداری دادند و فرزندان راستین انقلاب را کشتند و یا خانه نشین کردند.
نتیجه این ضد انقلاب همان شد که دیدیم چگونه کار به جایی‌ رسید که در سال ۱۹۱۹ ایران را ۳ خائن قجری به مبلغی اندک به انگلستان فروختند. سستی اراده ما ایرانیان که ریشه در تلخی‌ بیداری نخستین ما داشت، پاشنه آشیل انقلاب مشروطه بود. ضد انقلاب مرتجعین آن را هدف گرفت و دیدیم که فرجام مشروطه چه شد. مشروطه را مشروعه دزدید، ایران را به حراج گذاشتند و کم مانده بود که ایران را مانند بهار خسرو تکه تکه لقمه تازندگان بیگانه کنند.
در این هنگام رضا شاه بزرگ به صحنه سیاست ایران می‌آید. اراده پولادین این سرباز بود که نیروی متحرکه انقلاب دوم ایران شد. این رضا شاه بود که با انرژی خود به مردم ایران اعتماد به نفس از دست رفته را باز پس داد. نعلین را توانی‌ نبود تا در برابر پوتین‌های سربازی ایران پرست ما را به خوابگاه برد و جادوی اذان گویان لالایی فراموشی ما شود.
فریاد رضا شاه طنین رسای خواستن‌ها بود. رضا شاه پیروزی اراده بر استخاره بود. در این انقلاب دوم، رضا شاه و یارانش موتور جهش بزرگ ایران به زمان حال بودند. ایران پیر و فرتوت جوان شد. پیروزی نزدیک بود. استعمارکه شکست نوکران خود را میدید این بار خود به کمک ارتجاع آمد. این بار ضد انقلاب با توپ و تفنگ اجنبی در شهریور ۱۳۲۰ به پیروزی رسید.
پس از شهریور ۱۳۲۰ شاهد باز گشت نیرو‌های ارتجاع به صحنه سیاست ایران هستیم. آن‌ها که دشمن پیشرفت ایران در دوران رضا شاه بودند، سلطنه‌های قجری، خان‌های دوران ملوک الطوایفی و اذان گویان عمامه به سر، این بار با کمک تفنگ روس و انگلیس خود را منادیان مدرنیته و دموکراسی‌ نامیدند.
ملتی که با فریاد رضا شاه از خواب بیدار شده بود، ولی‌ هنوز یاد خواب ۱۴۰۰ ساله داشت، سستی را به یاد داشت، اعتیاد و خماری را میشناخت. مواد فروشان این بار در لباس پزشکی‌ آمدند.
این نوکران بیگانه، این ضد انقلابیون این بار خود را در لباس دوست داران مدرنیته به ما جا زدند و افیون را به جای نوش دارو به ما قالب کردند. خودمان هم ته دل‌ میخواستیم. خسته بودیم از بیداری. سستی را بر تکاپوی دوران رضا شاهی ترجیح میدادیم. برایمان نعلین با نقش الله زیبا تر بود از پوتین‌های بی‌ قواره رضا شاه. آری از تغییر میترسیدیم، بیداری سخت است، بیکاری و خماری نیکو است، چه این بار روشنفکران ما نامش را آزادی خواهی‌ گذشته بودند.
در این دوران از عوام فریبان پوپولیست بت ساختیم. عربده را با نغمه ملی‌ گرایی اشتباه گرفتیم. به راستی‌ عربده زدن در خیابان‌ها چه راحت بود، احساس خوبی‌ داشتیم، نه؟ اشنا بود!
سالها طول کشید که فرزند رضا شاه بزرگ بتواند سر از غبار جنجال‌های عوام فریبان بیرون آورد. کشور بیمار بود. این بیمار، در زنجیر ترس و سنت‌های آلوده گرفتار بود.
ایرانیان باور داشتند که سرنوشتشان بندگی است. ارباب را خدا میدانستند، آخر عوام فریبان به اصطلاح ملی‌ خود مگر ارباب نبودند؟ مگر آن سید‌های دلسوز با ریش‌های سپید فتوا به بندگی نداده بودند؟ سر پیچی‌ از خواست الله تازی که انسان را جایز نیست. این بار تلخی‌ بیداری و سستی اراده همراه بود با زمزمه آلوده عوام فریبان، صدای ایران دوستی گم گشته بود در اذان خماری ها.
انقلاب سوم تاریخ معاصر این بار به ریشه قدرت نیرو‌های ارتجاع پرداخت. قدرت اقتصادی، اجتماعی نیروهای بازدارنده را هدف گرفت. پایان فئودالیته و آزادی زنان میرفت تا کام ایرانیان مزه شیره و بوی تریاک ارتجاع را از یاد ببرد. ولی‌ وای که معتاد بودیم، به بدبختی عادت داشتیم، آخر با آن اشنا بودیم، خو گرفته بودیم. روز تازه برای ما بیگانه بود. خماری ۱۴۰۰ ساله را میشناختیم، به بوی گند مرده بودن عادتمان داده بودند. مرده پرست بودیم، گویا خود مرده بودیم.
در انقلاب نخست ما، این ارتجاع داخلی‌ بود که به جنگ انقلاب مشروطه رفت. بر باور من نقش مهم را کمتر بیگانگان بلکه از خود بیگانگان بازی کردند. بار دوم، زمانی‌ که این نیرو‌ها در انقلاب رضا شاهی شکست خورده بودند، اینبار این استعمار بود که علناً پا به صحنه گذاشت و با زور اسلحه انقلاب دوم ما را پایان داد.
آن هنگام که درانقلاب سوم، محمد رضا شاه میرفت تا با آزادی دهقانان، زنان و کارگران ایرانی‌ کمر ارتجاع را بشکند، آن گاه که محمد رضا شاه پهلوی با سیاست خارجی‌ زیرکانه خود اجازه حمله مستقیم استعمار جهانی‌ را به کشور ما نمیداد، شاهد این شدیم که نیروهای باز دارنده در معجونی از ۲ ضد انقلاب پیشین، یعنی‌ تکیه به ارتجاع داخلی‌ با زور و پول استعمار به جنگ این انقلاب سوم رفتند. رادیو‌های بیگانه شیپور مرگ زدند، خمینی را با تبلغات کثیف خود آن مرگ آفرینان به کره ماه فرستادند، ولی‌ یادمان نرود نقش خود ما چه بود. اگر آنها کارگردان بودند، ما هم سیاهی لشگر خوبی بودیم.
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چیزی جز پیروزی سوم ضد انقلاب نبود. ضد انقلابی که بر ضد مشروطه جنگید، رضا شاه را به تبعید فرستاد، این بار از پاریس با الله اکبر ارتجاع سرخ و ملی‌ نمایان عوام فریب به ایران باز گشت. آواز را بیگانه خواند، رقصش را ما کردیم.
چرا باختیم؟ آسان بگویم، چون ناخود آگاه به باختن عادت داشتیم. ناخود آگاه از تغییر میترسیدیم. اعتیاد را ننگ می‌دانستیم ولی‌ ترک اعتیاد را مرگ میپنداشتیم.
روشنفکرانی که می‌بایست این ترس غریزی از تغییر و نو آوری را از ما بگیرند، بر عکس مدرنیته را غربزدگی خواندند، آزادی زنان را فحشا، اصلاحات ارضی را نابودی کشاورزی و اقتدار ایران را نوکری. آن‌ها به جای این که به ما امید دهند، ترس ما را دامن زدند. دروغ گفتند و ما را فروختند. پیشرفت را بندگی خواندند و حماقت را روشنفکری.
پس از ۳ شکست این بار پس از ۳۴ سال بر این باور هستم، که زمان آن فرا رسیده است، که انقلابی‌ باشیم. امید‌های انقلاب مشروطه، اراده پولادین رضا شاه و مهر و دانش محمد رضا شاه میتوانند آذوقه راه ما در این انقلاب نوین باشند. اشتباه گذشتگان را تکرار نکنیم، چماق ارتجاع را به جای عصای دست انتخاب نکنیم، زیرا این چماق روزی بر کمر ما کوبیده خواهد شد.
آغاز پیروزی خمینی در سال ۵۷ آنروزی بود که بهبهانی‌‌ها و طباطبایی‌ها را عصای دست انقلاب مشروطه کردیم. تیمسار رحیمی آن روز به قتل رسید که اذان زهر الود رادیو بی‌بی‌سی در خانه ما شاهنامه را خاموش کرد.
انقلاب همیشه خونریزی نیست، انقلاب فرهنگی‌ رنسانس، انقلاب صنعتی اروپا خونریز نبودند، انقلاب خواستن است، دانستن چه می‌خواهیم و آرزوی بهین شدن. پسرفت را، در چاهِ جمکران گم شدن را انقلاب خطاب نکنیم. با خطاب کردن ۱۳۵۷ به عنوان انقلاب، مردم ایران را از تغییر نهراسانیم. انقلاب خوب است، ۱۳۵۷ ضد انقلاب بود. انقلابی‌ که آگاهانه جمهوری اسلامی را به زباله دان تاریخ پرتاب کند، انقلابی که نگذاریم توسط بد خواهان دزدیده شود نیکو است.
اگر انقلابی‌ باشیم، دیگر سخن گویان ما موسوی و کروبی‌ها نخواهند بود. بازرگان ها و سروش‌ها جایی‌ بین ما نخواهند داشت. زیرا ضد انقلاب که انقلابی نمی‌شود. دیگر تخت جمشید (پارسه) را به مدینه محمد فرزند عبدالله نمیفروشیم. بازرگانان هوس باز دبی با یک چک چند هزار دلاری یک شبه رهبر اپوزیسیون نمیشوند.
نقل از خسرو فروهر در سایتشان  بهمن ماه ۲۵۷۱
حیفم اومد آن را به اشتراک نگذارم تا نظر دیکران را بدانم

۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

بیانیه سازمان نسل سوخته بعد از انقلاب

برای باز پسگیری میهنمان از دست کسانی که امروز درد سوریه را از خوزستان مهمتر میدانند نسل سوخته پس از انقلاب اقدام به راهپیمایی سراسری در داخل ایران خواهند تمود لذا مسیر راهپیمایی به شرح زیر اعلام میگردد:


زمان :دوم اسفند ماه از ساعت 5 عصر تا آزادی کامل
V
مکان ها :

تهران: حدفاصل میدان فردوسی و تقاطع خیابان نواب و آزادی و میدان پونک تا فلکه دومصادقیه

ملایر:میدان فخریه تا میدان امام
کرج: میدان شهدا 
تبریز: میدان ساعت تا چهارراهآبرسان 
نیشابور : فلکه ایران
اصفهان: چهار باغ پایین به سمت میدنانقلاب 
مشهد: خیابان احمد آباد، حدفاصل میداندکتر شریعتی (تقی آباد) تا میدان فلسطین 
شیراز: ملا صدرا-نمازی 
کرمانشاه: چهارراه نوبهار تا میدانمرکزی 
ارومیه: خیابان استادان 
رشت: خیابان مطهّری به سمت چهار راهمیکائیل 
شاهین شهر: خیابان بهشتی شاهین شهر فلکهشهرداری
اهواز: میدان شهدا 
همدان: حوالی آرامگاه بوعلی 
آمل : میدان 17 شهریور 
لاهیجان: حد فاصل بین میدان شهدا تا میدانچهار پادشاه، 
آبادان: خیابان امیری
بندرانزلی: خیابان پاسداران 
یزد: میدان اطلسی تا دانشگاه یزد 
زنجان: خیابان سعدی 
کرمان: مسیرهای منتهی به میدانآزادی 
اردبیل: میدان شریعتی 
خرم آباد: خیابان شهدا 
اسلام شهر: خیابان باغ فیض 
بروجرد: از میدان رازان تا انتهایتختی 
برازجان: میدان بیمارستان 
تالش: میدان امام خمینی به سمتفرمانداری 
ایلام: از میدان امام تا میدان 22بهمن 
گرگان: خیابان شالیکوبی تا میدان ولی عصر(کاخ) 
تنکابن: حد فاصل میدان امام تا میدان شهیدشیرودی 
دزفول: چهارراه شریعتی تا چهارراهقاضی 
بابل: خیابان دانشگاه نوشیروانی
سنندج: میدان آزادی تا استانداری 
سبزوار: خیابان کاشفی 
قزوین: خيابان خيام جنوب به شمال 
بیرجند: خیابان مدرس 
بندرعباس: خیابان امام خمینی 
اراک: تمامی مسیر ها به سمت میدان باغملی 
قم: خیابان ارم و صفاییه اطراف بیت آیاتعظام صانعی و مرحوم منتظری
اراک: تمامی مسیر ها به سمت میدان باغملی 
خوانسار: پمپ بنزین - خیابان امام خمینی-میدان امام خمینی 
بهشهر: خيابان امام خميني به سمت پاركملت 
شاهرود: سرچشمه به سمت آبشار 
بجنورد: میدان هفده شهریور تا میدانشهید 
شهرکرد: چهار راه فصیحی تا سه راهسینما 
یاسوج: پارک ساحلی 
سمنان: میدان سعدی به سمت میدانکوثر 
کاشان: میدان 15 خرداد 
ساری:از میدان ساعت تا میدانشهرداری 
ورامین: میدان راه آهن تا میدان اصلیورامین 
کازرون: تمام مسيرهاي منتهي به فلكه خيرات- ميدان شهدا 
آستارا: خیابان امام خمینی 
بجنورد: چهارراه 17 شهریور

ما بیشماریم V
نسل سوخته بعد از انقلاب
راه که بیُفتیم ترسمان می ریزد
Top of Form

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

من امروز مرگمان را در اردوگاه عراق فرياد ميكنم ، فرياد!

سكوت....!
در شرايطي كه آخرين بقاياي نسل انتقال عشق كه عمده از همسن و سالان و كمي بزرگتر از من ها هستند را ميكشند، فقط به صرف يك وصله نميتوان سكوت كرد!
مارا از اواخر دهه شصت شروع به كشتن كردند، سالهاي شور و اشتباه.! ما مرتبط كننده دو نسل خدمت گذار ولي بسيار كم آگاه ديروز و نسل جوان امروز بوديم .
چرا مارا كشته ميخواستند؟!
چون در مدارس درس چو ايران مباشد تن من مباد را خوانديم و براي تربيتمان ديگر به اجبار به خارج نرفته بوديم تا دلبستگان فرنگ شويم!
چه با ما كردند؟
عدهاي را كه شور تفكر دگرگوني در جهان داشتند را فريفتن و تحت نام خلق و خدمت ، جهان مطبق و جهان بي طبقه جذب كردن تا بهانه اي براي به جوخه اعدام سپردنمان داشته باشند، عده اي كه شور وطن داشتند رايك جنگ وطني برايش ساختند تا در راه وطن به قربانگاه بكشندشان ، و در آخر الباقي را در معامله فاو و فروغ جاويدان بين صدام و رجوي و رفسنجاني ، يا تو بيابان هاي فاو بدست بعثي كشتند و يا در دره هاي قصر شيرين منفجر كردند يا به بهانه مسعود رجوي تو زندانها اعدام كردند .!
الباقي هم كه تاب تحمل اوضاع را نداشتند و به اعتياد پناه بردند براي اعتياد كشتند.!
هممان را كشتند .!
كشتند تا نسل امروز حرف نسل روزهاي گذشته را نفهمد .
كشتند كه امروز اين همه فاصله به دو نسل بوجود بياد تا ديگر ايران پرستي كه فقط با فرهنگ سينه به سينه حفظ شده بود باقي نمونه.!
و امروز بقيه ما ها را كه در جواني فريب تفكرات جواني را خورديم اما بازگشتمان هم، خودرا لجن مال كردن بود، به دليل بي كسي در عراق بكشند، به موشك ببندند ، ويا هر بلاي ديگري ، و ميبينم اين همه سكوت را كه هيچ كس از مرگ ما ناراحت نيست ، چون ما آخرين نسل ايرانيان بوديم كه توسط معلمين وطن پرست ايراني تربيت شديم.!
من امروز مرگمان را در اردوگاه عراق فرياد ميكنم ، فرياد!

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

نفت را اگركاملاً از سبد درآمد دولت جمهوري اسلامي خارج كنند چه اتفاقي حادث خواهد شد ؟!

دوستان و ياران هم انديشان و دگر انديشان گرامي امروز يكسوال كليدي باقي است!
نفت را اگركاملاً از سبد درآمد دولت جمهوري اسلامي خارج كنند چه اتفاقي حادث خواهد شد ؟!
 

به نظر يك گزينه بي پاسخ باقي خواهد ماند و آن اين است كه بر سر مردم ايران چه خواهد آمد؟


ظاهراً احمدي نژاد با بيان مطلبش در مجلس با عنوان اجراي مرحله دوم هدفمند كردن يارانه ها، يك پيغام روشن به سران نظام داد تا گفته باشد، در صورت ادامه وضعيت فروش نفت، اين آلترناتيو موجود است.!

                  images
بر هیچ کس پوشیده نیست که سپاه پاسداران به عنوان بازوي اجرايي بزرگترين عامل توزيع مواد مخدر در جهان، محتسب بازار مواد مخدر "شيشه" در آسياي جنوب شرقي ، كره تايوان و ژاپن كه از طريق عواملش در تايلند و مالزي تامين ميگردد و انتشار ترياك توليدي افغانستان در سطح اروپا كه با كمك باندهاي مافياي روسيه ، تركيه و بوسني انجام ميپذيرد فعال است.

همچنين طي ده سال گذشته بر اساس شواهد قابل احساس توزيع كوكايين توليد شده آمريكاي جنوبي در چين وهنگ كنگ و آسياي مركزي و تانزانيا به عنوان يكي ازبزرگترين منابع درآمد،همچنين قاچاق و فروش اجزاء بدن انسان در كشور هاي حوضه خليج فارس حاصل از سرقت اجزاي بدن كودكان خياباني خارج شده از كشور و بعضاً دختران خياباني كه به اميد خود فروشي به كشور هاي حاشيه حوضه خليج فارس برده شده و پس از قتل اجزاء بدنشان تجارت ميشود، ونيز تجارت اسلحه كه نقش عمده اي را به عهده دارد، ميتواند به حياط خود ادامه دهد. 

و باتوجه به ماهيت زير پوستي اين ارگان كه شرايطي همانند و بلكه به مراتب قويتر از القائده  دارد، از ميدان بيرون كردن اين هيولاي بي سرو دم كه از كشورهايي مانند انگلستان به بهانه مبارزه با مواد مخدر، اما به نظر براي عدم هدف قرار دادن انگلستان به عنوان بازار توزيع رشوه ميگيرد، كاري بس دشوار خواهد بود ، لذا به تمامي دوستان خود يادآور ميشوم فارغ از هر "منيت" به يك پارچگي بپيوندند، چرا كه فائق آمدن بر اين ابرشیطان هزاره كه پخته دست روشن فكران گذشته مااست، يك همت و شور ملي ميطلبد، و فقط در پناه يك پارچگي ملي امكان پذير است.
بادرود                                                          بابك خسروي